داستان مرینت و ادرینا
از زبان ادرینا ___________ داشتیم می رفتیم از اب بیرون که کلی مرد ریختن رو ما و ما رو بردن بردن که نمی شه ما رو دزدیدن ما رو بردن به یه کاخ خیلی قشنگ بود کلویی گفت: هی اینجا کجاست چرا ما رو دارید می برید؟؟ یکی از مردا گفت: دستور دادن و یه نگاه تیز به ما کرد دم گوش کلویی گفتم:اخ جون کلویی گفت: چرا اخ جون داد زدم :چون ما ربوده شدیم کلویی گفت: دارم به همین یه ذره عقلتم شک می کنم ما رو از ماشین بیرون اورن دیدم لایلا قرمز شده گفتم:لایلا چت شده؟ گفت:ما ها لباسمون... گفتم:لباسمون چی؟ گفت:لباسا مونو که دیروز گرفتیم نیاورد یم ...